عنوان: مقایسه برهان وجودی آنسلم و برهان مرحوم غروی اصفهانی
محقق: حمزه عقدکی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه:
از دیر باز تاکنون یکی از مسائل اساسی و مطرح درمیان بشر اثبات وجود خداوند بوده، تا کنون ادله بسیاری برای اثبات وجود خداوند اقامه شده است.
نکته که شایسته است قبل از ورود به موضوع اصلی به آن اشاره شود دیدگاه عرفانی است که بسیار متفاوت است با آنچه که از دیدگاه عقلی و فلسفی مطرح است. عارف معتقد است که همه هستی جلوه حق است پس خدا هرگز غایب نیست تا در پی اثبات و کشف او باشیم ماییم که در حجابیم و او را شهود نمی کنیم.و الّا او نه تنها نورانی و موجود است که اصل وجود و حقیقت نور است پس غیبت و عدم برای او محال ذاتی است.
مسلماً این دیدگاه با نظر گاه یک فیلسوف یا متکلم که نخست خدا را به عنوان یک امر محتمل الوجود فرض می کند تا با دلایل عقلی و تجربی آن را اثبات کند بسیار متفاوت است.از دیدگاه عرفان همه هستی اسماء و صفات حق اند و هر موجودی وجهی از وجوه خداوند است. پس راه های رسیدن به خداوند منحصر در چند طریق محدود نخواهد بود لذا گفته اند:"الطرق الی الله بعدد أنفایس الخلائق"
مرحوم صدر المتألهین جلد 6 اسفارفصل اول را چنین آغاز می کند.« واعلم أنّ الطرق الی الله کثیره لانه ذو فضائل و جهاتٍ کثیره و لکل وجهه هو مولّیها»
حکیم سبزواری در تعلیقه خود بر اسفار در ذیل همین عبارت می نویسد که عبارت مصنّف ظاهری دارد و باطنی : معنای ظاهری این است که بگوییم مراد از کثرت طرق همان تعدد براهینی است که در فلسفه برای اثبات واجب اقامه می شود مثل راه های وجوب و امکان ، حدوث و ....امّا معنای باطنی این است که بگوییم: عبارت الطرق الی الله کثیره اشاره دارد به کلام عرفا که «الطرق الی الله تعالی بعدد أنفاس الخلائق»و منظور از کلمات و جهات فراوان در خداوند اسمای حسنای حق و صفات علیای اوست.
از جمله براهینی که برای اثبات خداوند اقامه شده و سال های سال مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته برهان جهان شناختی سنت آنسلم می باشد که ما در فصل اول مختصری از زندگی وی و تقریر برهان ایشان و چند نقد مهم و اساسی را متذکر می شویم.
در میان حکمای اسلامی براهینی اقامه شده که از لحاظ ساختاری شبیه به آنچه آنسلم تقریر نموده می باشد.
بعضاً دیده می شود که همان نقد ها و ایراداتی که به برهان آنسلم وارد می شود به براهین آنها نیز وارد کرده اند.
مرحوم شیخ محمد حسین غروی اصفهانی و حکیم متأله محمدرضا قمشه ای از بزرگوارانی هستند در این مقام قرار گرفته اند.
ما در فصل دوم به طور اختصار به بررسی زندگانی مرحوم شیخ محمد حسین غروی اصفهانی و برهان وی پرداخته و در فصل سوم به نقدهایی که به طور مشترک به براهین این دو بزرگوار (آنسلم و مرحوم شیخ محمد حسین غروی اصفهانی) اشاره نموده و نقاط مشترک و تمایز آن دو را مورد بررسی قرار می دهیم.
فصل اوّل: معرفی اجمالی زندگی نامه آنسلم و برهان او
زندگی نامه:
سنت آنسلم از عالمان و دانشمندان قرن یازدهم میلادی (قرن پنجم هجری) بود. در سال 1033م در آتوستا در ایتالیا زاده شد. راهب اعظم دیربک در سال 1078 و اسقف اعظم کانتر بوری در سال1093بود. آنسلم را «آگوستین ثانی» نامیده اندو از او به عنوان«آنسلم مقدس» نیز یاد می کنند. کاتولیک ها به او لقب «پاک » داده اند. او کسی است که تصریح کرده است که اول باید به حقایق دینی ایمان آورد سپس آن ها را تعقل نمود.( تعبد پیش از عقل است )
وجه تسمیه او به «آگوستین ثانی»این است که مشرب فلسفی او نزدیک به «آگوستین قدیس » است از آرای او بدست می آید که فکر افلاطونی داشته قائل به مُثَل بوده آنسلم شش کتاب مهم از خود به یادگار گذاشته که همه در حکمت الهی و متأثر از آرای افلاطون است.
تاریخچه برهان وجودی: برهان وجودی یا ذاتی از قرن یازدهم میلادی در میان حکیمان اروپا مطرح شد و از آنجایی که مبتکر آن آنسلم بوده این برهان را برهان آنسلمی گفته اند.
آنسلم در جستجوی دلیل قطعی برای اثبات وجود خدا بود. تنها تصدیقِ صرف او را خرسند نمی ساخت بلکه خواستار دلایل قطعی بود. این اندیشه همواره در ذهن آنسلم جای داشت و هنگام عبادت نیز او را رها نمی ساخت و باعث می شد که حتّی خوراکش را هم فراموش کند بعد از به صبح رساندن یک شب تمام در ت فکری رژف عاقبت آنچه را که سالیان دراز در جستجویش بود یافت.
پس از آنسلم شخص دیگر از علمای عصر آسکولاستیک به نام «دنس اسکوتس» این برهان را به عبارت دیگری بیان کرد.
پس از او، برهان وجودی بار دیگر توسط رنه دکارت فیلسوف معروف فرانسوی مطرح شد و تقریر تازه ای یافت.
پس از دکارت نیکلا مالبرلیش دلیلی شبیه برهان وجودی آنسلم برای اثبات وجود خدا اقامه کرد.
فیلسوف بعدی که برهان وجودی را با بیان دلنشین تری تقدیر کرد اسپینوزا بود. پس از او گوتفرید لایپ نیس اصطلاحاتی در برهان وجودی آنسلم به عمل آورد و تقدیر تازه ای از آن بدست داد.
برهان وجودی توسط کانت مورد انتقاد قرار گرفت و مردود دانسته شد البته حکیمان پیش از کانت نیز حتی در زمان آنسلم این برهان را مورد نقد قرار داده بودند.
فیلسوف بزرگ غرب هگل نظریه تازه ای راجع به برهان وجودی آنسلم اظهار کرد.
بحث از برهان وجودی در سراسر عصر جدید ادامه داشته است و شاید در عصر جدید هم به اندازه هر وقت دیگری از روزگاران گذشته رایج بوده است.
در میان متکلمان کوشش هایی به عمل آمده است که ارزش این برهان را نه به عنوان دلیلی بر وجود خدا بلکه نشانه ای از درک و دریافت مسیحی از خدا حفظ کنند.
از این روی کارال بارت این برهان را به مثابه کشف اهمیت جلوه نمایی به عنوان واحدی که مومنان او را نباید کمتر از والاترین واقعیت متصور بیندیشند ملاحظه می کند. طبق این نظرگاه برهان آنسلم درصدد آ ن نیست که خداشناسان را به راه ایمان بیاورد بلکه در طلب آن است که ایمان متحقق و شکل گرفه مسیحی را به درک عمیق تر موضوعش رهنمون شود.
در همین روزگاران بعضی از فیلسوفان معاصر مخصوصاً چارلز هارتشورن و نورمن مالکوم برهان دومی یا روایت دومی از این را از نو زنده کرده اند. (3)
تقریر برهان آنسلم:
آنسلم می گوید: «همه موجودات کم و بیش از کمال برخوردارند پس تصور این که موجودی باشد که نتوان کامل تر از او تصور کرد تصوری منطقی است اگر این موجود به خدا تعریف شود پس خدا بایستی وجود داشته باشد چه اگر خداوند فقط تصور باشد وجودش فقط در ذهن است پس می توان موجودی را تصور کرد که کامل تر از او موجود باشد یعنی موجودی که واقعاً وجود داشته باشد و این تناقض است بنابراین و برحسب منطق ناگزیر باید پنداشت موجودی که کمالش مطلق است عملاً وجود دارد ، پس خدا وجود دارد.»
البته این برهان تقریرات دیگری توسط فلاسفه دیگر از جمله کانت مالبرایش اسپینوزا و. .. داشته که ما جهت رعایت اختصار از آن صرف نظر می کنیم.
توضیح:
برهان آنسلم در قالب قیاس خَلف (خُلف) است و تسمیه آن به خَلف از این جهت است که در آن از ورای مطلوب یعنی با ابطال نقیض مطلوب به نتیجه دست می یابند و خُلف بودن از این جهت است که خُلف به معنای باطل است و از این قیاس باطل لازم می آید صورت قیاس این است که اگر خداوند موجود نباشد اموری که وجود دارند از او کامل تر خواهند بود یعنی اگر خدا موجود نباشد کامل ترین موجودی که می توان تصور کرد نخواهد بود و کامل ترین نبودن خداوند – که کامل ترین بودن در مفهوم آن مأخوذ است – تناقض بوده و باطل می باشد.
از ابطال موجود نبودن خداوند به دلیل استحاله ارتفاع نقیضین ، نقیض آن یعنی موجود بودن خداوند نتیجه گرفته می شود.
دلیل ملازمه بین موجود نبودن و کامل ترین نبودن این است که معدوم بودن نقص است و موجوداتی که وجود دارند از اموری که معدوم هستند کامل تر می باشند و خداوند نیز بر همین قیاس اگر معدوم باشد اموری که وجود دارند از او کامل تر بوده و در نتیجه او کامل ترین امری که تصور می شود نخواهد بود.(4)
در کتاب فلاسفه بزرگ برهان وجودی با تقریر دکارت با بیان روشنتری آمده است .
«ما در اثر یک تجزیه و تحلیل ساده می دانیم که مثلث الزاماً دارای سه زاویه و سه ضلع است خدا را نیز به همین نحو خود تصور کنیم ذات باری را کمال مطلق تعریف کنیم. در واقع کمال مطلق عبارت از مجموعه تمام کمالات قابل درک می باشد لکن وجود یک کمال است پس کمال مطلق اگر وجود نمی داشت مطلق نبود و در نتیجه وجود همان طور الزاماً به کمال تعق دارد که مثلث به سه زاویه و سه ضلعش».(5)
نقد هایی بر برهان آنسلم:
ظاهراً «گونیلون» راهب معاصر آنسلم اولین کسی باشد که برهان وجودی را مورد انتقاد قرار داد و برای اینکار از مثال نقضی استفاده نمود ( تصور جزیره کامل) البته به نقض گونیلون نقدهایی شده که جهت اطلاع از اصل آن و اشکال می توان به کتاب تبیین براهین ص192 رجوع شود.
انتقاد دیگر از ناحیه توماس آکوینی بود از نظر وی دلیل وجود شناختی فقط یک اظهار نظر فرضی است که اگر خدا یک موجود کامل( یعنی یک موجود واجب) است پس باید ضرورتاً وجودداشته باشد و اثبات چیزی نیست.
از میان فلاسفه کانت فیلسوف بزرگ غرب سه اشکال و نقد اساسی و مهم را به برهان آنسلم وارد می سازد که مورد توجه بسیاری قرار گرفته است .
آیت الله جوادی آملی می فرمایند : آن دسته از اندیشمندان غربی که برهان آنسلم را ناتمام دانسته اند و همچنین متفکرین مسلمان هر یک در جستجوی تبیین اشکال و خطای برهان مطالبی را اظهار داشته اند که هیچ یک خالی از اشکال نیست.
اشکال اساسی :
اشکال اساسی برهان آنسلم از ناحیه مغالطه ای است که به سبب خلط بین مفهوم و مصداق وجود و هستی واقع شده است .
کمال برتر و یا وجود و ضرورتی که در مفهوم خداوند مأخوذ است ، مفهوم کمال و مفهوم وجود و ضرورت است و مفهوم کمال و یا وجود ، اعم از این که دارای مصداق خارجی بوده و یا فاقد مصداق باشد مفهوم خود را دارا هستند و به عبارت دیگر مفهوم کمال مطلق و یا مفهوم وجود و ضرورت ، اعم از آن که به حمل شایع صادق بوده و دارای مصداق باشند و یا آنکه به حمل شایع کاذب بوده و فاقد مصداق باشند ، به حمل اوّلی ذاتی و ذات و ذاتیات خود بر خوردارند ، زیرا حمل اوّلی ذاتی ناظر به محدوده مفاهیم بوده و حمل شایع صناعی متوجه واقعیت و مصداق خارجی است .
با توجه به امتیاز مفهوم وجود و هستی با مصداق وبه بیان دیگر با توجه به تفاوت وجود به حمل اوّلی با وجود به حمل شایع خلط و خطای برهان (آنسلم) آشکار می شود زیرا کاملترین بودن مفهوم خداوند وقتی خدشه دار می شود که مفهوم هستی و مفهوم موجود بودن از آن به حمل اوّلی سلب شود در حالی که اگر خداوند در خارج موجود نباشد یعنی به حمل شایع وجود از آن سلب گردد سلب مفهوم وجود و در نتیجه سلب کمال به حمل اوّلی از آن نتیجه گرفته نمی شود .
بنا براین (آنسلم ) باید مراد خود را از کلمهء موجود در عبارت ( اگر خداوند موجود نباشد ) روشن کند ، اگر مراد او موجود به حمل اوّلی باشد ، حق با اوست یعنی ، سلب مفهوم هستی و وجود از خداوند ، با تعریفی که از او به عنوان کاملترین کمال قابل تصور ، می شود ، تناقض دارد و ناگزیر موجود بودن و یا حتی ضرورت وجود داشتن دو مفهومی هستند که در تصور او مأخوذ هستند ولیکن صرف این مقدار تحقق خارجی و موجود بودن به حمل شایع را برای واجب تعالی اثبات نمی کند و اگر مراد (آنسلم) از موجود بودن مصداق هستی و موجودیت به حمل شایع باشد در این حال ملازمه ای بین سلب وجو به حمل شایع از خداوند و نفی کمال از مفهوم او نخواهد بود و در نتیجه تناقضی لازم نمی آید تا از این طریق نقیض مطلوب یعنی ، موجود نبودن خداوند ابطال شده و به دنبال آن مطلوب یعنی واقعیت و وجود داشتن او به حمل شایع ، اثبات گردد.
کاملترین تصور که به تصور وجود نامحدود و نا متناهی است اگر فاقد مصداق باشد ، تناقض و خلاف فرض لازم نمی آید ، زیرا از شرایط تناقض وحدت حمل است و تصور ذهنی وجود نا محدود مفهومی است که به حمل اوِّلی وجود کامل و نا محدود است و به حمل شایع یک مفهوم ذهنی است که به وجود ظلّی و ذهنی موجود است و نبودن مصداق از برای آن نیز هیچ محذوری را برای تصور آن پدید نمی آورد و نشانه این مطلب همان است که شریک الواجب به حمل اولی شریک واجب است یعنی از همه قداستها و کمالهای که برای واجب فرض شده و یا اثبات می شود ، برخوردار است و با این همه هیچ سهمی از وجود ندارد و از لحاظ مصداق شریک الممتنع می باشد و اگر صرف تصور در اثبات اصل واجب کفایت می کرد ا، شریک او نیز به دلیل این که تصور می شود به برهان خلف اثبات می گردید .
در برهان مذکور ، خلف در صورتی لازم می آید که محور حمل در همه موارد قیاس یکسان باشد ، یعنی ، تصوری که به حمل اوّلی واجد کمالی است در همان مدار و به همان حمل کمال خود را از دست بدهد و یا مفهومی که به حمل شایع از کمالی برخوردار است به همان حمل فاقد آن باشد و لیکن اگر مفهومی به حمل اوّلی واجد یک کمال و به حمل شایع فاقد آن بود ، تناقض و خلفی لازم نمی آید .
اشکال فوق گر چه از دید ناقدان غربی برهان مزبور مخفی مانده لیکن مورد توجه حکمای اسلامی قرار گرفته است امتیاز مفهوم و مصداق و تفاوت دو نوع از جمل یعنی حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی مایه تزلزل استدلال یاد شده است ، جه این که از دهگذر ا ین امتیاز و تفاوت ، بسیاری از تناقضاتی که غیر قابل حل پنداشته شده مرتفع می گردند و برخی از مغالطات مشابهی نیز که به آثار برخی از اهل معرفت را یافته از همین طریق آشکار می شود . (6)
نقد استاد شهید مرتضی مطهری:
در این برهان آنچیزی که مدعا قرار می گیرد به دو نحو قابل تقریر است :یکی آنکه مدعا نفس تصور ذات برتر و بزرگتر باشد ,پس صورت برهان چنین می شود : ((ما ذات بزرگتر یا وجود کامل را تصور می کنیم ویاید آنچه ما تصور می کنیم وجود داشته باشد زیرا اگر وجود نداشته باشد ما ذات بزرگتر را تصور نکرده ایم )).
اگر برهان را این چنین تقریر کنیم ملازمه غلط است یعنی لازمه وجود نداشتن آن ذات اعلی و اکمل این نیست که ما او را تصور نکرده باشیم و تصور ما از ذات بزرگتر تصور ذات بزرگتر نباشد .پس,از این نظر خلفی لازم نمی آید , ذات بزرگتر چه وجود داشته باشد و چه وجود نداشته باشد تصور ما از ذات بزرگتر تصور از ذات بزرگتر است .پس نمی توان از تصور ذات بزرگتر وجود ذات بزرگتر را استنتاج کرد . پس «شی از تصور استنتاج نمی شود ».
دیگر آنکه مدعا واقعیت ذات بزرگتر باشد . پس باید چنین بگوییم که ما ذات بزرگتر را در خارج در نظر می گیریم ، آنگاه می گوییم «این ذات بزرگتر خارجی باید وجود داشته باشد و الا ذات بزرگتر نیست زیرا ذات بزرگتر موجود از این بزرگتر مفروض بزرگتر خواهد بود .پس ذات بزرگتر مفروض ذات بزرگتر نخواهد بود».
بدیهی است که در این تقریر، وجود به منزله یک صفت و عارض خارجی بر ذات اشیاءفرض شده است یعنی برای اشیاء و در ما نحن فیه برای ذات اکمل و اعلی قطع نظر از وجود، ذات و واقعیتی فرض شده است آنگاه گفته شده است وجود لازمه ذات بزرگتر است چه، اگر ذات بزرگتر وجود نداشته باشد ذات بزرگتر نخواهد بود ، زیرا ذات بزرگتر موجود از ذات بزرگتر غیر موجود بزرگتر خواهد بود .
تفکیک ذات اشیاء از وجود در ظرف خارج و توهم اینکه وجود برای اشیاء از قبیل عارض و معروض و لازم و ملزوم است اشتباه محض است .اشیاء قطع نظر از وجود، ذاتی ندارند . اینکه ذهن برای شیء ذات و ماهیتی انتزاع می کند و وجود را به آن نسبت می دهد و حمل می کند اعتباری از ذهن است و بس.(7)
فصل دوم: برهان مرحوم غروی اصفهانی
زندگینامه: آیت الله شخ محمد حسین غروی اصفهانی در اوّل محرم 1296ه.ق تولد یافت و در پنجم ذی الحجه 1361 ه.ق دار فانی را وداع گفت. وی از اعاظم فلاسفه و از اکابر فقیهان و اصولیین ماست. آثار علمی وی در هر یک از این فنون مشحون ازدقت و حاکی از حدّت ذهن اوست. ایشان منظومه ای وزین در باب حکمت دارند با نام تحفه الحکیم که پاره ای صاحبان فنون آن را بسی پخته تر از منظومه حکیم سبزواری می دانند.(8)
تقریر برهان مرحوم غروی اصفهانی در باب اثبات وجود واجب الوجود:
ما کان موجوداً بذاته بلا حیث هو الواجب جلّ و علا
و هو بذاته دلیل ذاته أصدق شاهدٍ علی اثباته
یقضی بهذا کل حدس صائب لو لم یکن مطابق للواجب
لکان إمّا هو لإمتناعه و هو خلاف مقتضی طباعه
أو هو لإفتقاره الی السبب و الفرض فردیّته لما وجب
فالنظر الصحیح فی الوجوب یفضی الی حقیقه المطلوب(9)
ترجمه:
- موجودی که وجودش بالذات است و برای موجودیت خود هیچ حیثیتی نمی طلبد واجب است.
- واجب ب ذاتِ خود دال بر خود است و او خود صادقترین گواه بر اثبات خود است.
- این سخن موافق حدس صائب است چرا که اگر برای واجب الوجوب فردی نباشد.
- یا به جهت این است که موجودیت برای واجب ممتنع و محال است که البته این فرضی است مخالف ذات واجب.
- یابه جهت این است که واجب محتاج سبب است و این نیز ممکن نیست زیرا فرض این است که او خود واجب است.
- پس تأمل و نظر صحیح در معنای وجوب خود منجر به حقیقت اثبات مطلوب می شود.
توضیح برهان:
در قضیه « الواجب موجودٌ» تصور موضوع کافی است برای اذعان و تصدیق محمول و اگر کسی تصدیق به این قضیه نکند به جهت عدم تصور صحیح موضوع آن است.
زیرا اگر اثبات وجود برای واجب محتاج دلیل باشد معنایش این است که در حقیقت واجب نیست و در ذات او موجودیت ماخوذ نبوده و موجودیت برای او امری عارضی است و به این معناست که ذات واجب نسبت به وجود رابطه امکانی دارد و نه ضرورت یعنی واجب الوجود ممکن الوجود است در حالی که فرض با این بود واجب الوجود واجب الوجود است.
بنا براین تصور صحیح از معنا و مفهوم واجب الوجود خود هادی ما به تصدیق ثبوت آن است.
فصل سوم:
از لحاظ ساختاری اگرچه برهان مرحوم غروی عیناً همان برهان آنسلم نیست اما شبیه آن است وجه افتراق این دو برهان این است که در برهان مرحوم غروی محور استدلال و حدّ وسط، وجوب وجود است اما در برهان آنسلم محور کممال است لذا از هم متمایزند اگر چه کامل مطلق و واجب الوجود مصداقا یکی هستند,اما از لحاظ مفهومی متمایزند.
اشکالی که به برهان آنسلم وارد است به برهان مرحوم غروی نیز وارد است و سر آن این است که در تناقض علاوه بر وحدات 8گانه وحدت حمل نیز ملاک و مطرح است و از آنجایی که وجود ذهنی غیر وجود عینی است و حمل شایع متفاوت از حمل اولی و ذاتی است در دو برهان مذکور از خلاف نتیجه و مطلوب ما به خلف و تناقضی نمی رسیم .
استاد فرزانه آیت الله جوادی آملی می فرماید: آنچه حکیم ، فقیه و اصولی نامور شیخ مشایخ ما حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (ره) در تحفه الحکیم فرموده اند:که از برسی معنای واجب و محور قرار دادن وجوب وجود به تحق عینی آن استدلال کرده اند ناتمام است و سر اساسی نا تمام بودن اینگونه از استدلال ها خواه محور استدلال وجود من حیث هو وجود باشد و خواه مدار برهان وجوب واجب من حیث هو وجوب باشد همان خلط حمل اولی ذاتی و شایع صناعی است. (10)
فهرست منابع:
1- غرویان محسن سیری در اثبات ادّله وجود خدا، انتشارات، تاریخ انتشار، ناشر، چاپ سوم، تاریخ نشر
3- خدا در فلسفه ص50 بهاء الدین خرمشاهی
4- تبیین براهین اثبات خدا ص192 آیت الله جوادی آملی
5- فلاسفه بزرگ ترجمه کاظم عمادی ج2ص28
6- تبیین براهین اثبات خدا ص194 آیت الله جوادی آملی
7- مجموعه آثار ج6ص992استاد مطهری
8- سیری در اثبات ادّله وجود خداص130 محسن غرویان چاپ سوم
9- تحفه الحکیم ص71 شیخ محمد حسین اصفهانی غروی
10- تبیین براهین اثبات خدا ص56 آیت الله جوادی آملی.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |